کد مطلب:2597
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:18
در طول زندگي دچار علاقههاي افراطي بودم و از اين رهگذر صدمات روحي فراواني خوردم. اكنون خودم را شكست خورده و داراي احساساتي پايمال شده مي دانم. لطفاً راهنمايي بفرماييد.
خواهر گرامي! مقوله تعادل و چرخش زندگي بر روي آن، حيات اجتماعي انسانها را نظاممند كرده و موجب ادامه آناز قبل به اكنون و اتصال به بعد مي شود؛ يعني گذشته را به زمان حال و حال را به آينده پيوند مي زند.
تعادل در تمام مقولههاي هستي جزء ملزومات و منظّمات آن است و انسان چون جزء موجودات با شعور عالم وجود است، بيش از اجياز ديگر، به اعتدال در روش زندگي و تعادل نيازمند است و هر دو بُعد جسم و روح در اشباع يكديگر و رفع حوائج نبايد از چرخه تعادل خارج شوند، مثلاً جسم انسان براي ادامه حيات به مقدار لازم از غذا و آب و يا هوا نياز دارد، ولي اگر هر يك از اين جهتها به افراط يا تفريط كشيده شود، انواع بيماريها و امراض به سراغ آدم خواهد آمد و زندگي غير ممكن خواهد شد. روح انسان نيز در جهت اشباع نيازمنديهاي خود كه از امور معنوي تشكيل مي شوند، تلاش مي كند و خود را مسئول دانسته، در غمها و شاديهاي مردم شريك مي شود و عاطفهمند است و در پي يافتن رفيق و هم صحبت مي كوشد.
يكي از نيازهاي اساسي و واقعي انسان انتخاب دوست و هم صحبت است. هر چند انسانها داراي خويش و قوم نزديك باشند، ولي مقوله رفاقت و دوستي وراي اينها است. آن حسّ خاصي را كه انسان از همنشيني بإ؛ خخ رفيق و محبوب خود پيدا مي كند، شايد نتوان از كنار هم بودن با نزديكترين فرد خانواده به دست آورد و در اين بين محبتها و جاذبه هايي پيدا مي شود كه نميتوان در جايي ديگر سراغي از آن گرفت.
عشق هايي كه حكايت از دل باختكي دو نفر به يكديگر يا يك نفر به ديگري دارد،گاهي به داستانهاي عبرت آموزي تبديل شدها ست. در عين حال بسياري از اين علاقهمندي و محبّتها و به تعبير ديگر عشقها به افراط كشيده مي شود و نتيجه آن جز دردسر نخواهد بود، خصوصاً آن كه گاهي بعضي از افراد به دلايل خاصي نسبت به بعضي ديگر عشق شديدي پيدا كرده و حال آن كه فرد مورد نظر واكنشي از خود نشان نداده يا به طور طبيعي برخورد مي كند و يا در بعضي از مواقع از فرصت به دست آمده استفاده كرده، با برخوردهاي سردي كه عاري از عاطفه و علاقه است، به اذيّت و آزار فرد دوستدار مي پردازد، كه البته دو گروه اول كه واكنش نشان نميدهند يا آن كه به طور طبيعي برخورد مي كنند، گناهي نداشته و مسئوليتي متوجه آنان نخواهد بود، زيرا نميتوان علاقهمندي يك طرف را به عراقهمندي دو طرف با حربه تحميل ايجاد كرد.
شما بدون آن كه خودتان بخواهيد به فردي بي اعتنا علاقهمند شدهايد و اين اولين اشتباه شما بودكه نميبايست در ابتدا فردي را كه به شما هيچ علاقهاي ندارد، به عنوان دوست انتخاب مي كرديد. البته هيچ كس انكار نميكند كه همه انسانها علاقهمند هستند كه با بعضي ديگر از همنوعانشان كه از محاسن و خوبيهاي خاصي برخوردارند، يا اخلاق خوبي دارند، يا خوش مجالست و خوش انس هستند، يا داراي قيافه جذابي هستند، يا مال و منالي دارند، يا داراي عنوان و مقامي هستند و به هر دليل ديگر به مجالست و رفاقت بپردازند، ولي اينها ملاك انتخاب نيست.
ملاك انتخاب رفيق در اصل به پذيرش طرفين ارتباط دارد واگر يك طرف پا به ميدان نگذارد و طرف ديگر بدون توجه، دل بستگي و عشق پيدا كند، هر گونه توقع و انتظار بي فايده است. گويا شخصي از جسمي بي جان چون سنگ توقع محبت و دوستي دارد. در عين حال همه افراد داراي يك طبع مساوي و مشترك نيستند؛ بعضي زود عاشق و دل باخته مي شوند و زندگي سختي را تجربه مي كنند. اين گونه افراد به طور نادر وجود دارند. چنين افرادي اگر چه اوج اين حال را در نوجواني و خصوصاً جواني تجربه مي كنند، ولي بايد بدانند بعد از طي اين دوران، به آرامش رسيده و از اين گذرگاه خارج مي شوند، مثلاً وقتي وارد زندگي جديد و مشترك با همسرشان بشوند، معمولاً از اين حال دور مي شوند.
آن طور كه در نامه نوشتيد، شما هم به كسي شديداً علاقهمند شدهايد و از آن علاقه كه عبور كرديد، شخص ديگري به شما علاقهمند شدهاست كه شما در مقابل برخوردهاي او رفتاري طبيعي داشتيد در هر حال اكنون از حالت عاطفي خاصي دور شدهايد و با هر كس دوست مي شويد، به او دل نميبنديد. پس سعي كنيد اين حالت در وجود شما پايدار باشد تا به تعادلي كه در اوّل بحث به آن اشاره شد و نوع انسانها در امور زندگاني به آن نياز دارند برسيد. زندگي شما اكنون به پايان نرسيده كه مي گوييد از نظر عاطفي ارضا نشدهايد، بلكه آغاز شيرين يك زندگي جديد است. به آن چه بر سرتان آمده، فكر نكنيد و فردايي روشن، پيش روي خود تصوير كنيد و هرگز تصور نكيند كه احساساتتان سركوب شده، زيرا افرادي چون شما كه از عاطفهاي لطيف برخوردارند، بسيار كم هستند و اين گونه مسائل، جزئي از زندگي ايشان خواهد بود. پس چيزي از خارج به آنها تحميل نشده است. راه درست نجات از اين احساسات، بي خيالي و كمي تسلط بر اعصاب و خالي نگذاشتن فرصت براي خيال بافي و پرهيز از تجديد خاطرات غمانگيز سالهاي قبل است. اشاره كرديد كه به خاطر بعضي ازدلايل شايد به اين زودي ازدواج نكنيد و يا آن كه مردم به ظاهر و قيافه اهميت مي دهند، در حالي كه واقعاً اين گونه نيست. دختر نجيب و با وقار كه از اخلاق خوبي برخوردار باشد، خواهان و طرفدار زيادي پيدا خواهد كرد كه البته قيافه زيبا داشتن هم سبب غرور هم سبب بدبختيهاي ديگري مي شود. اميدواريم بتوانيد با كسي علم و درك مقامات عاليه اخلاقي و عرفاني در جامعه فردي مثمر ثمر باشيد.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.